تانجیرو

تانجیرو

Created by: [email protected]
classicalrelaxing

Music Images

Lyrics / Prompt

آریان (شمشیرزن):
“در این دنیای تاریک، فقط من و شمشیریم، دو هم‌پیمان بی‌رحم. نمی‌توانم از جنگ فرار کنم، نمی‌توانم از گذشته فرار کنم... همه چیز در خون و خاک تمام می‌شود. چطور تو این را تحمل می‌کنی، وقتی که در دل شب راه می‌روی؟”
پلک:
“راه رفتن در شب، تنها راه نجات من است. هر قدم، فرار از درد است، فرار از گذشته‌ای که نمی‌خواهم به یاد بیاورم. تو با شمشیری در دست می‌جنگی، اما من تنها با گام‌هایم، با تاریکی روبرو می‌شوم. ما دو راه متفاوت داریم، آریان.”
آریان:
“پس چرا نمی‌ایستی؟ چرا نمی‌م جنگی؟ چرا از هر چیزی می‌گریزی؟”
پلک:
“من نمی‌توانم جلوی شمشیری که همیشه در دلم فرود می‌آید بایستم. من نمی‌توانم با تو باشم و به راهی که تو می‌روی بروم. این جنگ توست، نه من. من تنها در سایه‌های شب قدم می‌زنم، جایی که هیچ کسی نمی‌تواند مرا پیدا کند.”
آریان:
“پس بگذار تاریکی شب تو را بلعید. اما یک روز، باید با حقیقت روبرو شوی.”
پلک:
“شاید، اما تا آن روز، من با قدم‌هایم زندگی می‌کنم، نه با شمشیری که به قتل‌های بیشتری منتهی می‌شود.”

Comments